ترانه اي مناسب حال
اين بخشي از شعر ترانه اي است كه چند روز پيش شنيدم وبسيار ازش لذت بردم ودوست دارم تقديمش كنم به تمام كساني كه اين بيست روزي كه تهران هستم همسفران غايبم هستند.
همسفر تنها نرو ، بزار تا با هم بريم
سرنوشتمون يكي، هر دومون مسافريم
....
تازه از راه رسيدم،هنوزم خسته راه
همسفر تنها نرو بزار تا منم بيام
....
وقت دل كندن از اين شهر و دل بستگي هاش
موندن از خونه جدا، با همه بستگي هاش
....
جون به لبهام رسيده ، تا به كي در به دري
درد غربت روي تنم ، كه بازم بايد بري
....
+ نوشته شده در شنبه بیستم مرداد ۱۳۸۶ ساعت ۱۱ ق.ظ توسط امیر عسکری
|
امیرم.دو ساعت مانده به تحویل سال شصت به دنیا آمدم.بچه اهواز.حالا و از سال هشتاد و یک خانه و خانواده ام تهرانند و من تنها در شهرم،اهواز،زندگی می کنم.کارشناسی مهندسی نرم افزار دارم و دانشجوی کارشناسی ارشد نرم افزار هستم. شغلم تحلیل گر فن آوری اطلاعات است.